اصفهان، خیابان مرداویج، ابتدای خیابان رسالت، ساختمان مرداویج، طبقه‌ی ۶

جشن نوروز

فهرست مطالب

نوروز اولین روز سال خورشیدی ایرانی، یعنی یکم فروردین‌ماه، جشن آغاز سال نو ایرانی و شاه‌ستون جشن‌های ایران باستان است و زمان برگزاری آن در آغاز فصل بهار است که به آن اعتدال بهاری می‌گویند، یعنی هنگامی که زاویه تابش خورشید بر استوای زمین عمود است و طول روز و شب تقریبا برابر می‌شود. نوروز اعتدال نخست زمین است و مهرگان اعتدال دوم زمین. این اعتدال بهاری برای من نشانه‌ای از اعتدال جهان درون و بیرون است و شاید بهترین آموزه‌ی نوروز، میانه‌روی و برابری و تعادل است.

نوروز آغاز سال است و آغاز سال نویدبخش شروعی جدید در زندگی. زمستان که تمام می‌شود، زمین خفته چشم می‌گشاید و جهان حیاتی دوباره می‌یابد. نوروز جشن آغاز دوباره‌ی سرزندگی و نشاط و روشنی است و سرآغاز شکل‌گیری دوباره جنبش و زیستن است و ما را نیز به زندگی جدید و پرطراوت فرامی‌خواند. گویی این آیین باستانی انسان‌ها را به تلاش و تکاپو دعوت می‌کند و آنها را فرا می‌خواند تا همراه زمین، یک زندگی تازه و پرطراوت را آغاز کنند. نوروز آغازگر و پیروزبخش است و در باور پیشینیان، هر کاری که در نوروز آغاز شود، فرخنده و خجسته است.

آری نوروز جشن میلاد دوباره زمین و زمان، آغاز شکوفایی طبیعت و جشن بیداری دل آدمی است تا همراه بهار به لطف، مهر و عشق بر هستی سعادت همگان را بخواهد. این جشن مردمان و عزیزان را به دور هم جمع می‌کند، میان آنها بذر همدلی، مهر و صلح می‌نشاند و آنان را به نیکی، سازگاری، شادمانی، تلاش و همکاری سوق می‌دهد. همین ویژگی‌هاست که نوروز را به جشنی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. در این زمان، مردمان همچون زمین شادند، گل می‌خندد، پرنده می‌خواند و ابر مهربان می‌بارد. و زمین ایثارگر از داشته‌هایش به همگان می‌بخشد.

به مناسبت این جشن خانواده‌ها سفره هفت‌سین می‌چینند و بر آن سنجد، سیب، سبزه، سمنو، سیر، سرکه و سماق می‌گذارند. هرکدام از این سین‌ها مفهومی و معنایی دارند و همراه با سمبل و نمادها به ما درس زندگانی داده و دانایی و توانایی، صبر و امید و سلامت را به ارمغان می‌آورند. سپس مردم بر سر این سفره‌های گسترده می‌نشینند و به شکر، نیایش و دعا مشغول می‌شوند و تا زمانی که بانگ آغاز سال نو برخیزد، برای خود و دیگران بهترین‌ها را آرزو می‌کنند.

در برخی روایت‌ها بنیان‌گذار نوروز را زرتشت نامیده‌اند و برخی سابقه آن را بیش از سه هزار سال پیش دانسته و جم، پسر تهمورث را که بعد جمشید نام گرفت، بنیان‌گذار نوروز می‌دانند. داستانی دراین‌باره وجود دارد و آن اینکه نوروز روز پیروزی بزرگ جمشید بر دیوان است که نماد پلیدی‌هایی چون سرما، تاریکی، جهالت و خشونت بوده‌اند و پس از آن جمشید عدل، تمدن و آبادانی، شادزیستی و تندرستی را پایه‌گذاری کرد. بنابراین نوروز جمشیدی عیدی است که برای همگان عدل و داد و فراوانی به ارمغان آورده است. خورشید در اسطوره‌های ایرانی نماد عدل، پیمان و اعتدال است و جمشید در نوروز که اعتدال خورشیدی است، آیین داد را در میان مردم نهاد.

به گفته برخی مورخان، در اسلام و به ویژه مذهب تشیع، به نوروز به عنوان روزی خجسته نگاه شده و بر گرامی داشتن آن تاکید شده است. حتی طبق برخی روایات، نوروز، روز ظهور امام زمان (عج) است. امروزه نوروز به عنوان یک میراث فرهنگی و جشن ملی در دوران معاصر همواره مورد توجه مردم ایران قرار می‌گیرد. در سال 2010 مجمع عمومی سازمان ملل، 21 مارس برابر با یکم فروردین را تحت عنوان فرهنگ صلح، به عنوان روز جهانی نوروز با ریشه ایرانی که امروزه بیش از سیصد میلیون نفر آن را جشن می‌گیرند، اعلام کرد. و نخستین بار نوروز 1391 را در صحن عمومی سازمان ملل و یونسکو به میزبانی ایران جشن گرفتند.

امروزه جغرافیای نوروز سراسر خاورمیانه، بالکان، قزاقستان، تاتارستان، در آسیای میانه چین غربی (ترکستان چین)، سودان، زنگبار، در آسیای کوچک سراسر قفقاز تا آستراخان و نیز آمریکای شمالی، هندوستان، پاکستان، بنگلادش، بوتان، نپال و تبت را شامل می‌شود. اکنون نگرشم نسبت به نوروز و فلسفه هفت‌سین با سال‌ها پیش که بدون آگاهی و علم تنها به شوق آمدن بهار، لباس و کفش نو و تعطیلات سال نو، به استقبال نوروز می‌رفتم، زمین تا آسمان تفاوت دارد.

اولین چیزی که در ذهنم جرقه ‌زد این بود که نوروز یعنی روز نو پس غیر از لباس، کفش و ظاهر نو بایستی خانه‌ی دل و درون خود را نو و تازه کنم. لحظاتی پیش از تحویل سال نو با خود تنها نشستم و اندیشیدم که ای دختر پر شور و نشاط، به سال‌های گذشته فکر کن و ببین در نوروزهایی که گذشت و همه به یک چشم بر هم زدن تمام شد، چه چیزی باقی ماند؟! با صداقت به خودم پاسخ دادم، همچون این سال‌هایی که متوجه نشدم چگونه و با چه سرعتی گذشت باقی عمر نیز به همین منوال خواهد گذشت و امروز پس از آن سال‌ها تنها یک چیز برایم باقی مانده: «عشق و محبت».

 لحظاتی دفتر زندگانی‌ام را بر فصل‌های شاد و نیکو ورق زدم. چه زیبا بود زمانی که با اطرافیانم با مهربانی از سر تواضع و بخشندگی رفتار کرده و به دنبال امید و آرزو سراسر شکر و سپاس بودم. چه زیبا بود زمانی که همچون باران باریدم و نپرسیدم بر سقف خانه‌ی دوست فرو آمدم یا که دشمن. چه زیبا بود زمانی که قهر، دلخوری‌ و کینه‌ها را با شوخ‌طبعی به اقیانوس بخشش سپردم و با سرزندگی، شهامت و صداقت با آنان سر یک سفره صلح و آشتی نشستم. چه زیبا بود لحظاتی که در اوج معنویت به دنبال معنا با توکل و باور به خالق عاشقم مناجات کرده، و تنها و تنها او را تامه و مطلق دیدم. چه زیبا بود و چه حس مثبت و نیکویی از آن ورق‌های فصل نیکو‌ی زندگی بر قلب من می‌نشست.

آری این حس نیکو، این مهر و مهربانی، این عشق حقیقی در لحظاتی که انسانیت، فضیلت، فرزانگی و درایت، ژرف‌اندیشی، انصاف و حکمت موج می‌زد، متولد می‌شد. پس دانستم و باور کردم که در زندگی تنها عشقی می‌ماند که همراه با خرد و فرزانگی باشد. و اما در لحظاتی که فصل‌های نا‌نیکوی زندگی که سراسر نازیبایی و نامهربانی بود را ورق می‌زدم، حس انزجار و نفرت به خود به سراغم می‌آمد که چرا نتوانستم بر نفس خود غلبه کنم و هفت خوان رستم را با عشق رهگذر شوم. دیدم زمان‌هایی را که به جای گذشت و چشم‌پوشی، از سر خودبرتربینی، قضاوتی ناعادلانه را گزیدم و یا از سر بی‌انصافی با همگان به برابری رفتار نکردم. ای وای بر من که دیدم با یک کلام ساده چگونه دل شکستم. این صفحات نازیبا آن‌چنان تشعشع بدی بر من می‌تاباند که تصمیم گرفتم در سال نو برای همیشه آن فصل‌های کتاب زندگانی را ببندم و در باقی زندگی‌ نامه‌ام آنها را تکرار نکنم تا در پایان داستان فقط همان حس نیکوی عشق و مهربانی را به خود و دیگران هدیه دهم. آری، این لحظات معنوی پیش از نوروز به من آموخت که ای دختر بهار، برای بهاری بودن بایستی در سبزه‌زار صلح و سلامت، با انسانیت و فضیلت گام برداری تا همیشه حس ماندگار بهاری را با خود همسفر کنی.

حال با شما سخن می‌گویم که این نوروز جشن همگان است و می‌توان با کمترین امکانات سفره‌ای گستراند که در زندگی ما اثری ژرف و شگرف گذارد و با دیدگاهی تازه و قدرتی نورسته آرمان‌های بزرگ آینده را طراحی و تدوین کنیم و با تدبیر فردا را بسازیم و جهانی را دگرگون کنیم.

آری نوروز، آموزش علمی و عملی زندگی‌ست و حکایتگر تحولی معنوی که با منطقی انسانگر‌ایانه، گام به گام حکمت و فلسفه نهایی زندگی را بیان می‌کند. منطقی که سرشار از عشق انسان به زیبایی، مهر، ایثار، پاکی، لطف و نوع‌دوستی است. بر ماست که برای حفظ فرهنگ، هم‌بستگی و پیوند میهن عزیزمان، این آداب و عادات را پرورانده و در برگزاری رسوم زیبای نوروز کوشا باشیم. رشد یک سرزمین به پاسداری از جنبه‌های مثبت فرهنگ و حفظ تنوع فرهنگی وابسته است، بنابراین باید به این ریشه‌ها و بنیان تمدن خویش توجهی در خور داشته باشیم. پس  باید از این سنت نجیب که آموزشگاه زندگی است و با آغازش در اعتدال بهاری، زیستن توام با سازش و مدارا را درس می‌دهد، پاسبانی کنیم. ثبت جهانی نوروز و گام نهادن آن در گاه‌شمار سازمان ملل و پذیرش جهانی این جشن کهن، نویدی فرخنده و اعتبار درخور اعتنایی است که برای این کهن‌ترین جشن ماندگار انسانی فراهم آمده است.

نوروز کهن‌ترین، استوارترین و شادترین ریشه پیوند ایرانیان با سرزمینشان و نشانه‌ی تحکیم هویت ایرانی است. و این هویت آنچنان استوار است که درست هنگامی که ما در کنار سفره هفت‌سین نشسته‌ایم، از افغانستان تا روسیه همه یک سخن بر زبان، یک هدف در دل و یک اندیشه در سر داریم و همراه هم فریاد شادی سر می‌دهیم و نسل‌ها را با آیینی خردمندانه پیوند می‌زنیم تا نیکی و پاکی و آزادی و آبادی را مژده دهیم.

پس این آداب و رسومی که جامعه را دیرپا و ماندگار می‌کند و روح جمعی را پیوند می‌بخشد و هم‌بستگی ملی به ارمغان می‌آورد، همچنان در چکاد بینش و اندیشه ایستاده و زمین و زمان آن را کمرنگ و کم فروغ نمی‌کند. این روز نو به یادگار از نیاکان ما چنان در خشت و سرشت جامعه پا گرفته که هیچ سنتی توان برابری با آن را ندارد و ثمره این سنت شریف، نزدیکی دل‌ها، سازگاری، شادمانی، یکپارچگی، وحدت و صلح همگان است که ما را رهنمون می‌سازد تا با اعتدال بهاری، عزم و پایداری میراث کهن مصمم شویم و همراه با نشاط زمین، زمان نو را آغاز کنیم.

بی‌سبب نیست که این یادگار روزگاران از یاد رفته، همیشه به دوران‌های آینده تازگی و طراوت بخشیده و از توان، نفوذ و اهمیتش هیچ کاسته نشده است. آیا تاکنون به این اندیشیده‌اید که اگر نوروز و آداب پر جاذبه آن نبود چقدر زندگی ما ایرانیان افسرده، پژمرده و بی‌روح بود؟! زندگی با وجود عید نوروز، سرزندگی را صدچندان می‌کند. یکی از شاهکارهای ویژه‌ی نوروز آن است که در پی تقسیم شادی نیست، بلکه اثرش افزایش شادی در میان انسان‌ها و پراکندن آن بین همه‌ی آدمیان، فارغ از رنگ، نژاد، باور و جنس است. و اکنون همه‌ی نوروزبانان جهان، زن، مرد، پیر و جوان همدلند و یک صدا ندا در می‌دهند:

برخیز و مخور غم جهان گذران                 بنشین و دمی به شادکامی گذران