اصفهان، خیابان مرداویج، ابتدای خیابان رسالت، ساختمان مرداویج، طبقه‌ی ۶

چهارشنبه‌سوری

فهرست مطالب

هنگامی که با نزدیک شدن سال جدید، جهان رو به نو شدن می‌رود و پس از آنکه همگان به خانه‌تکانی مشغول می‌شوند، نوبت به خانه‌تکانی نهان‌خانه دل می‌رسد تا با دلی چون آئینه، شفاف و پاک، به استقبال سالی نو و نکو رویم و دروازه دل را به سرور، شادی‌ها و فضیلت‌ها بگشاییم. در نزدیکی‌های سال نو که آوای نوروزی از صدای ترقه‌ی بوته‌های چهارشنبه‌سوری به گوش می‌رسد، در حوالی گاهنگاهی که دیو سرما رفته و بهار آغوش گشوده، بایستی همه‌چیز رنگ راستی، درستی، پاکی و شادی بگیرد.

شب آخرین چهارشنبه‌ی هر سال، میزبان جشن چهارشنبه‌سوری است. این آیین، چهارشنبه‌سَهران نیز نامیده می‌شود که سهران به معنی بیدار و آگاه است، یعنی چهارشنبه‌ای که آگاهی و بیداری بر مردمان حاکم است. سور نیز به معنی سرخ است و شادی سرخ‌رنگ آتش را بهانه‌ای می‌سازد برای دعوت انسان‌ها به شادمانی و سرور. البته در نزد ایرانیان کهن، روزهای هفته مرسوم نبوده و شنبه و دوشنبه و چهارشنبه‌ای وجود نداشته است و افتادن این جشن به شب چهارشنبه، بعد از اسلام رسم شده است.

برخی محققین بر این باورند که این جشن برگرفته از آیین آتش‌افروزی ایرانیان کهن در سیصد و شصتمین روز سال و درست پیش از جشن هَمس‌پَت‌مَدَم است که به مناسبت فرود فروهرهای نیاکان و ارواح پاک درگذشتگان به زمین انجام می‌شده است.

در فرهنگ باستانی این سرزمین، آتش را به عنوان نماینده فروغ ایزدی و نیرویی اهورایی که ستایشگر پاکی‌ها و ستیزگر بدی‌ها بوده، مورد خطاب و احترام قرار داده‌اند تا بدی‌ها را بسوزاند، نیکی‌ها را گرما بخشد و درون ما را پاسدار مهر و محبت و دوستی و عشق باشد و نهایت این آتش است که سبب صلح، امنیت و توجه انسان به هم‌نوعش می‌شود. به قول مولوی:

آتش است این بانگ نای و نیست باد              هرکه این آتش ندارد نیست باد

آتش عشق است کاندر نی فتاد                   جوشش عشق است کاندر می فتاد

این آتش مهر بایستی همیشه در درون ما شعله‌ور باشد و هم از درخت بیاموزد و هم از خورشید. از درخت چنان‌که وقتی از فصل شکوفه و میوه گذشته، باز هم از وجود خود گرمابخش و مهربخش دیگران می‌شود و از خورشید چنان‌که همواره فروغ فر ایزدی خود را بر جهان می‌بخشد و حتی در پشت ابر نیز وجودش مثمر ثمر و نیرودهنده‌ی زن و مرد، پیر و جوان، دارا و ندار و همه و همه به یکسان بی هیچ فزونی و کاستی است و مایه حیات و عامل حرکت و تداوم. گویی خورشید آتش را به نمایندگی خود به میان خانواده‌ها می‌فرستد تا به آنها گرمی و نور ببخشد. خورشید را در فرهنگ کهن میهن‌مان مادر همه توانایی‌ها و نمودی از اهورامزدا می‌دانستند.

در این جشن، مردم به دور آتش جمع می‌شوند، سردی و پلیدی را به دور ریخته و مهر، عشق و سلامتی را به یکدیگر هدیه می‌دهند. آنان برای خشنودی پروردگار، میوه و شیرینی و نقل و نبات به یکدیگر پیشکش می‌کنند و با جشن چهارشنبه‌سوری به پیشواز نوروز می‌روند. نیاکان ما آتش را از عناصر پاک و گرامی طبیعت و نشانی از گرمی، مهر، لطف و سودمندی دانسته‌اند. آشو زرتشت از مردم خواست در جایی که آتش نگهداری می‌شود، آموختن و آموزش دادن را سپاس گویند.

یکی از رسوم ایرانیان در این شب، بوته‌افروزیست که سه یا هفت کپه خار و خاشاک را در ردیف هم آتش می‌زنند تا از آن مهر و لطف را گرفته و زردی و رنجوری را دور بریزند. سپس مقداری زغال سیاه به نشانه سیاه‌بختی، نمک به نشانه شورچشمی و سکه‌ای کم ارزش به نماد تنگدستی را در کوزه‌ای سفالی و کهنه می‌اندازند و آن را بر سر راه نهاده یا از پشت بام به پایین پرتاب می‌کنند تا هر چه شگون بد است را تا سال آینده از خود دور سازند و کوزه‌ای نو را برای نوشیدن آب جایگزین می‌کنند.

در باور ایرانیان، با افروختن آتش و سوزاندن بوته خار، پلیدی و ناپاکی از خانه و محیط‌زیست دور می‌شود و خاکستر آن را نیز به دست باد یا آب روان می‌سپردند تا آتش را آلوده نکند. آتش مظهر روشنی و گرمی است و شعله آتش، روشنایی و آگاهی می‌آورد. در میان عناصر چهارگانه‌ی آب، آتش، خاک و باد، تنها آتش است که توانایی زدودن آلودگی‌ها را داشته و خود در برخورد با پلیدی‌ها آلوده نمی‌شود. بنابراین آن را نماد مهر و پاکی می‌دانند.

در این جشن،کوچک و بزرگ تک به تک سه بار از روی آتش می‌پرند تا ضعف و زردی حاصل از غم و بیماری را از خود دور کنند و جای آن سلامت، سرخی و نشاط را به خود و جان خویش ببخشند. و با هم این سرود جشن چهارشنبه را می‌خوانند: «زردی من از تو سرخی تو از من» یا «غم برو، شادی بیا، محنت برو، روزی بیا» و «ای شب چهارشنبه، ای کلید چهار دنده، بده مراد بنده!»

همان‌گونه که آتش و آتش‌افروزی نزد زرتشتیان مقدس است و بر این باور بودند که آتش از جوهره الهی است و پیغمبرشان آتش جاودانی با خود داشته و قلب آدمی باید مجمر آتش محبت خدا باشد تا مورد لطف او قرار گیرد و همانند خورشید به همه نور بپاشد و هیچ نگیرد. در ادیان دیگر نیز آتش و نور مورد ستایش و نیایش بوده است. در فرهنگ ایرانی، آتش را گرامی می داشتند و نیز قرآن، در سوره ی نور، خداوند را به نور توصیف کرده است و در سوره‌ی یاسین به اهمیت آتش اشاره شده که خداوند از درخت سبز، آتش را ایجاد کرد که شما از آن حرارت و روشنایی به دست می‌آورید و گرم می‌شوید. در سوره‌ی واقعه نیز آمده: توجه کنید به آتشی که آن را روشن می‌کنید. در مورد اهمیت آتش می‌توان به داستان افکندن حضرت ابراهیم (ع) در آتش یاد کرد. یا احادیث و آیاتی که به عبور از آتش و نجات پرهیزگاران از آن اشاره می‌کند. یعنی آتش معیار سنجش حق و باطل است. در تورات هم می‌بینیم حضرت موسی (ع) در وادی طور شعله آتش را دید و از سوی خدا پاسخ شنید. در سفر تثنیه آیه 12 آمده: «خداوند با شما از میان آتش سخن گفت». پس با این معیار و میزان سنجش از آتش و شاهد گرفتن آن که در همه ادیان مقدس است، بایستی بگوییم «چهارشنبه‌سوری» این جشن مقدس دو پیامد درونی و بیرونی دارد: نخست اینکه آوای یزدانی در اندرون دل نشانیم و دیگر «عشق و شادی» و «صلح و دوستی» با همگان، تا دیگر نه در من، نه در تو و نه در هیچ یک از سفره‌نشینان جهان بدی، تلخی، خشم و کین نباشد.

از دیگر آیین‌های قدیم چهارشنبه سوری، قاشق‌زنی است. زنان و دخترانی که آرزو و حاجتی داشتند، قاشقی و کاسه‌ای مسی برمی‌داشتند و شب‌هنگام در کوچه‌ها به راه افتاده و به در هفت خانه می‌رفتند. سپس در سکوت، قاشق را پی در پی به کاسه می‌زدند و صاحب خانه که با این رسم آشنا بود، در کاسه آنها پول، شیرینی، آجیل یا برنج می‌گذاشت. اگر قاشق‌زنان دست خالی برمی‌گشتند، آن را به حساب برآورده نشدن حاجتشان می‌گذاشتند. به مرور زمان این رسم چهارشنبه‌سوری کمرنگ شد و این جشن شکل دیگری به خود گرفت.

رفتارهای پرخطر و نابهنجار هرگز در جشن ملی ما جایی نداشته است، بلکه فلسفه و ماهیت جشن، تبسم به لب، روشنی به چشم، شادی به قلب و مهر به جان بخشیدن است. زشتی، تلخی، ترس و اندوه از ذات جشن‌های دیرینه‌ی ما به دور و زاده‌ی بدعت‌های مدرن است.پس بیاییم در این شب از بزرگ تا کوچک، سه کپه‌ی خار و خاشاک را به نشانه سه پند بزرگ ایرانیان باستان «پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک» آتش زنیم تا خار دل را به خار زمین بسپاریم و از آن آتش سرخی و شادابی بچینیم؛ دیو پلیدی و ناپاکی را از خانه دل بیرون کنیم و برون و درون خود را از بیماری و غم و محنت پاک سازیم و سلامت و شادابی را به خانه بریم؛ و نزد آتش عهد کنیم پنداری نیک داشته و بداندیش نباشیم. سپس گفتار خود را نیک ساخته و با راستی، درستی و خوبی همراه سازیم. در آخرین گام، کردار خود را نیک بسازیم و از بدی و پلیدی بزداییم. بدین‌سان خود را برای نشستن بر سر سفره هفت‌سین آماده می‌‌کنیم. چراکه تا دل از تاریکی و شر خالی نباشد، نمی‌توانیم پندهای سفره هفت‌سین را در آن جای دهیم.

طبیعت مهربان، دل پرکین و بی‌عشق را دوست ندارد و خرد حکم می‌کند برای رشد خود قدم برداریم و اندیشه و عمل را در راه تعالی پاک سازیم. پس در این وقت سال که از خانه‌تکانی برون فارغ شده‌ایم، باید به خانه‌تکانی درون روی بیاوریم و آن را نیز پاک کنیم. این آیین به ما یادآور می‌شود که با گرمی آتش، مهر و آشتی را جایگزین سردی کنیم و پس از خانه‌تکانی ظاهر و جان به استقبال نو شدن هستی رویم. ما نیز می‌توانیم همچون آتش، نور و گرمی ببخشیم و عشق را در سراسر گیتی پراکنده سازیم. باشد تا سفره درون را باز کنیم و اگر ذره‌ای از دشمنی و نفرت اندر آن است، مهر را جایگزین کنیم و اگر قطره‌ای تندخویی است آن را با لطف مبادله نماییم و اگر اندکی خشم و کینه وجود دارد، آن را با نرم خویی و زیبانگری جایگزین کنیم. پس صدای نرم، لطیف و نافذ شعله را می‌شنویم که گوید: «این‌گونه باش و خانه دل را آباد کن تا برترین آبادی‌ها را داشته باشی.»

پس با همراهی و همیاری، مهر و مهربانی آغاز کنیم و منش، روش، باور و سلیقه همدیگر را ارج نهیم و همگان را درختان سرزمین هستی بدانیم تا از کثرت به وحدت و از نزاع به «چکاد صلح» رسیم.