در مهر ماه 1394 با جمعی از دوستان به جشن مهرگان در فضای سرسبز و وسیع و زیبایی دعوت شدیم. پس از اتمام جشن، آنچه من میپنداشتم از جشن مهرگان با آنچه دیده و شنیده بودم فرسنگها تغییر یافت و به دنبال سخنان اندیشمندان آن جشن رهسپار جادهی مهر و مهرورزی شدم و حال تمام آنچه را که با باور قلبی و احساس درونی لمس کردم، با شما به اشتراک میگذارم.
آنچه از این فرهنگ و تمدن بس غنی و والا از ایران کهن به من آموزش داده میشد، مرا بر این داشت تا مسئولیتم را به عنوان مهرهای اندیشمند در همکاری عمومی از یاد مبرم. به راستی دانستم تمام جشنها و رسم و بزم این فرهنگ مقدس، همه دروس زندگانی است و مرا در دانشگاه زندگی با علم و دانش، رهسپار نیکی، فضیلت و انسانیت مینماید.
«مهرگان یا جشن مهر» که یکی از بزرگترین جشنهای ایرانی پس از نوروز است، قدمتی بیش از 4000 سال دارد و دیرینگی این جشن به دوران شاهان باستانی و بزرگی چون «فریدون» باز میگردد.
اصل و ریشهی واژهی «مهر» به کلمه مشترک هند و ایرانی «میترا» مربوط میشود و در زبان فارسی مهر یا میترا به معنای «فروغ، روشنایی، دوستی، پیوستگی، پیوند و محبت» است و ضد دروغ، دروغگویی، پیمانشکنی و نامهربانی کردن میباشد.
نیاکان ما هر روز از ماه را نامی نهاده بودند که این نامها در جهت زنده ساختن صفات ایزدان در وجود انسان بود. روز اول هر ماه «اورمزد» پروردگار جان و خرد نام داشت و شانزدهم هر ماه نیز «مهر» نامیده میشد. ماهی یک بار، نام ماه و روز یکی میشد که ایرانیان آن روز را جشن میگرفتند و به شادی و پایکوبی میپرداختند. شانزدهم مهر نیز یکی از مهمترین جشنهای ملی یعنی مهرگان برگزار میشد. این جشن در بزرگداشت ایزد مهر است که مظهر میثاق و پیمان، راستی، بیداری، نظم، دلیری و راهنمای انسانها در تاریکی است و نیز یاریکننده کسانی است که حقشان پایمال شده و کیفررسان پیمانشکنان است.
در مورد این جشن در افسانههای ما آمده است که کاوه آهنگر از اصفهان برخاست و با همیاری فریدون آبتین با ضحاک تازی که به گفتهی فردوسی جز تاراج، چپاول و سوزاندن کار دیگری نمیدانست، در آویختند و سرانجام در روز مهر از ماه مهر بر ضحاک ماردوش پیروز شدند و ایرانیان آن پیروزی را جشن گرفتند و بنیاد مهرگان بر آن برپا گشت. پس مهرگان یک آئین، فرهنگ و جشن شد که رهآورد آن فراخوانی همگان به دادگری است که فریدون فرخ آن را پی نهاد. مهرگان از یک سو بزرگداشت این پیروزی است و از سوی دیگر یادآور نبردهای معنوی پیش روست.
به علاوه، در مهرماه، شش ماه پس از کاشت و داشت محصولات در نوروز، زمان برداشت فرا میرسد و مردمان نتیجه کار و تلاش را درو مینمایند. براساس متون اوسطا (کتاب مقدس زرتشتیان) تقویم ایرانیان پیش از هخامنشیان دارای دو فصل تابستان و زمستان است که نوروز جشن آغاز سال جدید و مهرگان جشن آغاز نیمهی دوم سال بوده است. یعنی در هر دو موعد، در هنگامی که شب و روز به یک اندازه میشوند، این پیام مهر و مساوات، برابری و عدالت را با جشن و شادی همراه میکنند.
لذا «مهرگان» نماد «دادگری» در فرهنگ فارسی است و میتوان گفت در روزگار امروز ما که همگان تشنه شادی و بی قرار مهربانی و دوستی، عدالت و مساوات هستند با یکدیگر نشستن، گفتن و یاد مهرگان نمودن و از فرهنگ و تمدن و آئین «جشن مهر» سخن گفتن، ارزشی ژرف در بهروزی، بهسازی و توسعه اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی جامعه دارد.
مهر یا میترا در فرهنگ ایرانی به معنای فروغ خورشید و دوستی و نگهبان عهد و پیمانهاست و در فارسی میانه و نو، معنای عشق دارد. جشن مهرگان، جشن مهربانی، شادی، لطف و دادگری و پیمان انسان با مهرورزی، راستی و درستی است. این جشن نماد تجدید پیمانی با خداست برای انجام نیکیها و دوری از بدیها. در این جشن انسان در جستجوی روح الهی و در پی پراکندن نور و گرمی خورشید و گسترش عدل و داد است. این جشن همگان را به حمایت نور و روشنی و نبرد با نادانی و تاریکی فرا میخواند. همین اندیشهها کاوه آهنگر را بر ضحاک پیروز ساخت.
مهرگان یادآور اندیشه ایرانیان کهن است که جهان را به مهرورزی فرا میخواند، از پیمانشکنی دوری میجوید و نیز نماد کار و تلاش و آباد کردن جهان است. مهرگان روزی است که خورشید جهانتاب در گردش خود پا به میزان مهر میگذارد و جهان را به آرامش و برابری و میزان میرساند. روشنایی و مهر همیشه با روشنایی بینهایت خداوندی یکی بوده است.
چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست
عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست
در این میان داستان دلنشینی از لقمان حکیم به یادم آمد:
هنگامی که لقمان به کنعان گام نهاد بسیاری بر گرد او آمدند و هرکس پرسشی داشت. خردمندی از لقمان پرسید چرا دل های ما شاد نیست؟
لقمان پاسخ داد: سالهای درازی را به مداوای مردم پرداختم، تلخیها و سختیهای آنان را دیدم و به داروی معجزهگری رسیده ام. در پی این همه آموخته و اندوخته دانستم که «محبت درمان همهی درد ها است.»
مادری افسرده گفت من بدان دست جستهام اما سودمند نبود. لقمان برخاست و در میان جمع گفت: شاید چنین باشد اما دارو و درمان همین است. اگر به آنچه میخواهید دست نیافتهاید، دارو را فزونتر سازید که بیگمان این دارو سودمندترین درمانگر همهی دردهای آدمیان است.
و این همان است که مولوی میگوید:
«از محبت خارها گل میشود وز محبت سرکهها مل میشود»
پیشینیان ما پیش از مهرگان، خانهتکانی میکردند و در روز جشن جامه نو میپوشیدند و در سفره آیینه، سرمهدان، گلاب و انار میچیدند و اگر در این روز نوزادی متولد میشد نامش را کلمهای میگذاشتند که در آن «مهر» باشد.
متاسفانه با گذر زمان این رسم و آموزههای آن در یادها کمرنگ شده است و این دل بریدن امروز مردمان از آئینها، بزمها و فرهنگ و تمدن تا آنجا پیش رفته است که عشق به فردا، دلتنگی دیروز و شور و شادابی امروز را از ما ربوده است، پس تلخی و مردگی و افسردگی امروز پیامد فراموشی تمدن و هویت دیروز ما است. و اگر دوباره دفتر دیرینه را بگشاییم، آگاهیهای خفته در ما زنده میشود تا کینه بروبیم و مهر بگسترانیم. به قول خواجه عبدالله انصاری:
«برکت آسمانها از سپهر است و برکت جانها از مهر»
پس با سپردن گوش جان به سخن خواجه، هماکنون بیایید با خود پیمان ببندیم که همهی بدرفتاریها و بدگفتاریها را با مهر پاسخ دهیم، خشونت و کینه را بروبیم و دلهای یکدیگر را تسخیر نماییم تا باب زندگی سرزندگی یابد و طربناک شود و میوه خرسندی بر شاخهی آن بروید. باید بدانیم یاری به دیگران نخستین کار ماست؛ پس دادگرانه بنگریم و مهربانی را «داروی درمانگر» جامعه بیمهر خود بدانیم و انسان را که معدن عشق و پایگاه مهربانی و منزلگاه دوستی است، در جاده سلامت جسم و روح و روان، رهرو باشیم و باور داشته باشیم که کلید فرمانروایی، دادگری، عدالت و مساوات در اندیشه ما است و اگر در پی ساختن «جشنگاه زندگی» هستیم باید بدانیم که جشنکده با یک نفر ساخته و پرداخته نمیشود.
پس باید این بیمهری و کین را که ریشه آغازین آن خودخواهی و خودبرتربینی است و ما را ناپاکدل میسازد، از خود بشوییم و درخت دوستی بنشانیم و اگر تمنای آرامش و آسایش خویش را داریم، همچون درختی پربرگ و بار بایستی سایه خود را به همه پیشکش کنیم و این اندیشه و کردار را فراگیر و جهانی نماییم. و داروی افلاطون دربارهی زمان پادشاهی کورش که سرشار از عدالت، مساوات و برابری و مهر و دوستی بود را به جهانیان تجویز کنیم. و از شربت شادبین تمدن باستانی ایران به مردمان بخورانیم و در جشن مهرگانِ جان و روح خویش، بذر درخت مهربانی و «صلح» بکاریم تا میوه شادکامی و دوستی بچینیم.